اشتباهات قرآن کریم از حیث قواعد دستوری-ادبی(۵):
در آیه ۶ سوره مائده چنین آمده است:
«فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ».
متن شبهه:
همانطور مشهود است اهل سنّت در وضوء بهنگام رسیدن به پاها آن هارا میشویند و شیعیان مسح میکنند حال با توجه به آیه که تعبیر به ((أرجُلَکم))کرده و طبث قواعد نحوی این کلمه عطف بر ((أیدیَکم)) که معمول((فأغسلوا))است میباشد پس همانطور که حکم معطوف علیه(أیدیَکم)شستن است پس حکم معطوف(أرجُلَکم)نیز شستن خواهد بود هرچند که بعد از حکم مسح بر سر آمده است!!؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله ربّ العالمین.
سؤال مذکور کشفی از چیزی جز جهل سائل نسبت به قواعد نحوی ندارد.
ازآنجایی که ما در علم نحو چند عطف داریم پس نمیتوانيم در همه جا حکم معطوف علیه را به معطوف دهیم و طبق ظاهرِ عطف حکم کنیم و بتبع از آن مطلبی را اثبات کنیم.
برای درک بهتر این مطلب ابتدا لازم است که انواع عطف را بررسی کنیم.
*انواع عطف در زبان عربی:
(۱):عطف بر لفظ:و آن عطفی ست که در آن معطوف از معطوف علیه در اعراب لفظی تبعیّت میکند و شرط آن عمل کردن عامل در معطوف علیه بر معطوف نیز داخل شده باشد. مانند: ((لیس عليٌ بقائمٍ و قاعدٍ)) بخلاف مثال : ((ما جائني مِن إمرأةٍ و زیدٍ)) که این مثال طبق نظر مشهور صحیح نیست چرا که “مِن” زائده فقط بر نکرات داخل میشود و کلمۀ “زید” معرفه است لذا “مِن” زائده بر آن داخل نمیشود و در آن عمل نمیکند.
ولیکن نظر اصح نزد ما این است که “مِن” زائده بر معارف نیز داخل میشود چنانچه زمخشری و برخی از نحویون بر همین نظرند.و الدلیل علی ذلك وقوعه فی أمثلة العرب و أشعارهم و الآیات القرآنیّة.
(رجوع شود به مغني الأدیب و مغني اللبیب لإبن هشام الأنصاري)
(۲):عطف بر توّهم که توضیح آن مفصّلاً در کتب نحوی آمده است.
(۳):عطف بر محل:و آن عطفی ست که در آن معطوف از لفظ معطوف علیه تبعیّت نمیکند بلکه از محل آن تبعیّت میکند و بهترین مثال برای این عطف همین آیه مذکور(فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ)است که کلمۀ”َأرْجُلَكُمْ”از محل ” بِرُءُوسِكُمْ” که بنابر مفعولیّت برای فعل ” امْسَحُوا”البته با واسطه نصب میباشد لذا کلمۀ”أرْجُلَكُمْ”از محل” بِرُءُوسِكُمْ” که نصب است تبعیّت کرده است نه از لفظ آن.
لذا حکم آیه همان مسح پاها است نه شستن آنها.
مثالی دیگر:
آیۀ مبارکۀ((أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ)).(التوبة/۳)در این آیه لفظ” رَسُولُهُ”از محل ” اللَّهَ”که در اصل مبتدا بوده تبعیّت کرده است چرا که اگر بنا بود از لفظ آن تبعیّت کند باتوجه به نصب لفظی کلمۀ” اللَّهَ”طبیعتا باید منصوب میشد ولی از محل آن که در اصل مبتدا و مرفوع بوده،تبعیّت کرده است.
پس طبق این آیه وضوی شیعیان موافق با آیه شریفۀ قرآن کریم است.
علاوه برآن ادّلۀ دیگری میتوان بر اثبات مدعا آورد که مختصراً به آنها اشاره میکنیم:
قرآن کریم خود بهترین دلیل بر اثبات این مطلب است که کلمۀ”أرجلکم”بدلیل نزدیکی اش به کلمۀ “رؤوسکم”عطف بر ان شده و عطف نیز همانطور که اشاره شد از نوع عطف بر محل است.
ولی اهل سنت «أرجلکم» را به نصب خوانده و آن را عطف بر «وجوهکم» منصوب به «اغسلوا» می دانند، لذا به وجوب شستن پاها حکم می کنند.
که این عقیده به دلایل زیر خالی از اشکال نیست:
اوّلاً: قرائت به نصب در «أرجلکم» از قرائت به جرّ بیشتر نیست، زیرا ابن کثیر، ابا عمرو، ابابکر و حمزه از عاصم «أرجلکم» را به جرّ قرائت کرده اند.(الکشف عن وجوه القرائات-ج۱-ص۴۰۶)
ثانیاً: نحویان می گویند: حق معطوف آن است که به نزدیک ترین کلمه عطف شود و نزدیک ترین کلمه «رؤوسکم» مجرور است.
از طرفی دیگر، عطف کلمه «أرجلکم» بنابر قرائت به نصب، به «أیدیکم» از جهاتی مشکل دارد که از آن جمله است:
الف) لازم می آید که بین معطوف و معطوف علیه با جمله ای اجنبی فاصله ایجاد شود که این امر در باب عطف جایز نیست.
ب) لازم می آید که قبل از استیفای غرض از جلمه و تمام شدن مفاد آن به جمله ای دیگر منتقل شود که هیچ ارتباطی با آن نداشته باشد.
ج) این احتمال مخالف با فصاحت قرآن است.اگر کسی اشکال کند که قرائت به جرّ «أرجلکم» به جهت نزدیکی با مجرور است که در اصطلاح به آن عطف بالجوار می گویند، نه عطف. در جواب می گوییم: این احتمال از جهاتی مردود است:
*کسر به جهت نزدیکی با مجرور قبیح و تنها هنگام ضرورت شعری جایز است.
* کسر بر جوار هنگامی صحیح است که انسان را به اشتباه نیندازد، در حالی که در این آیه اگر کسر از این باب باشد انسان اشتباه کرده و گمان می کند که به جهت عطف است.
(*)نتیجه این که: آیه صریح است در مسحی که امامیه به آن قائلند.
جالب توجّه آن که برخی از علمای اهل سنت تصریح نموده اند بر این که آیه ظهور در مسح پاها دارد نه شستن، ولی به جهت وجود روایات غسلیّه و ترجیح آنها بر ظاهر کتاب، روایات را بر آیه مقدّم داشته اند که از آن جمله: ابن حزم(در کتاب المحلّی-ج۲-ص۵۶)، فخر رازی(در کتاب التفسیر الکبیر-ج۱۱-۱۶۱)، شیخ ابراهیم حلبی(در کتاب غنیة المتملّی-ص۱۶)، شیخ ابوالحسن سندی حنفی(در کتاب شرح سنن ابن ماجه-ج۱-ص۸۸)، شیخ محمّد عبده(در کتاب المنار-ج۶-ص۲۲۸)، شیخ برهان الدین حلبی(در کتاب السیرة الحلبیّة-ج۱-ص۲۸) و شافعی(در کتاب أحکام القرآن-ج۱-ص۵۰) را می توان نام برد.
بنابر آنچه گفته شد:
آیۀ شریفه خالی از هر گونه اشکال و ایراد دستوری و تفسیری است.
قال تعالی فی محکم کتابه الحکیم:
((هٰذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ)).( آل عمران/۱۳۸)
نوشتۀ الأقل:
ماهر فرحانی صیمری.
۱۲/شوال المکرّم/۱۴۳۷
قمّ المقدّسه