اشتباهات قرآن کریم از حیث قواعد دستوری-ادبی(۴):
در آیه ۶ سوره مائده چنین آمده است:
«…فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ…»
متن شبهه:
طبق این آیه دو فرقه مخالفین و تشیّع وضوء و احکام آن را از این آیۀ شریفه استنباط کرده اند.
ولی آن وضوئی که مخالفین میگیرند با تعبیر(( فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ))یعنی: ((دست هارا تا آرنج ها بشویید)) بیشتر سازگاری دارد.
چرا که آیه میفرماید: ((دست هایتان را تا آرنج ها بشویید)) و هل خلاف نیز تا آرنج ها میشویند.
پس؛ شیعیان خلاف قرآن کریم وضوء میگیرند!!!
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین.
مقدمةً عرض کنم که در این مقام در صدد بیان ادّلۀ نقلی و اثبات صحت وضوی اهل تشیّع نیستم بلکه آیه را فقط از منظر ادبی مورد بررسی قرار میدهیم تا شبهۀ فوق الذکر دفع شود.
أولاً:
در نگاه اوّل بله صحیح است حق با فرد پرسشگر است ولی اگر آیه را از منظر ادبیات بطور دقیق مورد بررسی قرار دهیم درمیابیم که آیۀ شریفه هیچ دلالتی بر مدّعای طرف مقابل ندارد.
ثانیاً:
عبارت : ((إلی المرافق)) یعنی ((تا آرنج ها))هیچ دلالتی بر کیفیت شستن ندارد بلکه تنها چیزی که میتوان از آن برداشت کرد این است که حد و کمیّت شستن دست را بیان میکند.
در اصطلاح ((إلی)) در این آیه برای بیان انتهای غایت آمده است که معنای رکین و اصلی ((إلی)) همان انتهای غایت است بعبارتی دیگر برای بیان حد پایانی شستن آمده است.
کما اینکه به اگیزه های دیگری نیز استعمال میشود که نظر مختار ما در این خصوص این است که هیچ گته حرفی به معنای غیر حرف دیگری بکار برده نمیشود بلکه به انگیزه دیگری استعمال میشود همچوم استفهام که معنای حقیقی و اصلی آن طلب فهم است ولی در برخی اوقات به انگیزۀ تعجیز ، توبیخ ، تقریر و… بکار برده میشود که این مبحث را در شرح بر کتاب سلسبیل جناب آقای ابوالقاسم علیدوست-حفظه الله-مفصّلاً مطرح کرده ایم.
پس؛آیۀ شریفه با ((إلی)) فقط صرف حد شستن را بیان میکند نه جهت و کیفیّت شستن را.
مانند شخصی ست که نقاشی را برای رنگ کردن دیوار منزل خود میآورد و به او میگوید که تا فلان نقطه از دیوار را رنگ بزن؟!!
آیا آن فرد برای نقاش جهت رنگ کردن را تعیین کرد؟
آیا با بکار بردن لفظ ((تا فلان)) جهت رنگ کردن را مشخص کرد؟!!
*إشکال:
ممکن است قائلی گوید که:
اتفاقاً عادةً ((إلی)) بیان کننده انتهای غایت است همراه با جهت و بیان مبدأ و مقصد است.
و بهترین دلیل برای اثبات این مطلب مثال : ((سرتُ من البصرة إلی الکوفة))
که بدیهی است ابتدای سفر ((بصره)) و انتهای آن((کوفه))بوده و جهت سفر شخص مسافر از ((بصره)) شروع میشده و به ((کوفه))منتهی میشود.
پس این آیه نیز بیان کننده جهت و کیفیّت شستن است!!!
در پاسخ میگوییم:
این اشکال زمانی صحیح است که مبدأ و مقصد(بصره و کوفه در مثال مذکور) در کلام ذکر شود و حرف((مِن))ی که برای ابتدای غایت میآید نیز قبل از مبدأ آمده باشد.
ولی در کلامی که ابتدا و انتها مشخص نیست تعیین جهت و مبدأ امری غیر ممکن است.
و آیه نیز همچنین است.
ثالثاً:
کلمه((أیدیکم)) جمع ((ید))میباشد.
کلمه((ید))هم بمعنای دست است که گاهی اوقات از منکب(شانه) تا آرنج را ((ید)) گویند و گاهی اوقات از آرنج تا مچ دستان را ((ید))گویند و گاهی از مچ دستان تا نوک انگشتان را نیز ((ید))کویند کما اینکه گاهی به کل دست((ید))نیز اطلاق میشود.که البته اطلاق آخر چنانچه مشهور تر است.
والله العالم.
برای اطلاع بیشتر از آنچه گفته شد میتوان به کتب لغتی چون لسان العرب و المصباح المنیر و دیگر کتب لغت مراجعه کنید.
من باب نمونه:
*إبن منظور در ترجمه کلمۀ((ید))درلسان العرب چنین گفته است:
«”الید” :الكَفُّ، و قال أَبو إِسحاق: اليَدُ من أَطْراف الأَصابع إِلى الكف، و هي أُنثى محذوفة اللام، وزنها فَعْلٌ يَدْيٌ».
(لسان العرب، ج۱۵، ص: ۴۱۹)
*فیّومی در المصباح المنیر میگوید:
« اليَدُ: مُؤَنَّثَةٌ وَ هِىَ مِنَ المَنْكِبِ إِلَى أَطْرَافِ الْأَصَابعِ وَ لَامُهَا مَحْذُوفَةٌ وَ هِىَ يَاءٌ و الْأَصْلُ (يَدْيٌ)».
(المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي، ج۲، ص: ۶۸۰)
با توجه به آنچه گفته شد مشخص میشود که تعیین مقدار ((ید)) در آیۀ شریفه امریست که جز با رجوع به سنت قابل شناخته نمیشود.
پس؛صرف رجوع به آیه و اثبات کردن این که وضوی شیعیان طبق این آیه صحیح نیست،امر غیر قابل قبولیست.
چرا که لاجرم باید به سنت و عمل پیغمبر (اکرم صلی الله علیه و آله)مراجعه کرد که هر متتبّعی به سنت مراجعه کند برایش روشن میشود ؛ پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله)و حتی برخی از خلفاء به نحوی که شیعیان وضوء میگیرند،وضوء میگرفتند.
بنابرین؛این آیه هرچند احکام وضوء را بیان میکند ولی الحق و الإنصاف برای تعیین جهت و کیفیّت شستن و وضوء گرفتن باید به سنت و روایات مراجعه کنیم.
همانند اين مبحث را در كتاب اللمعة الدمشقیة شهید اول و شرح آن توسط شارح فقیه شهید ثانی نیز داریم.
در مبحث طهارت عبارتی از شهید اول است که میفرماید:”…الضرب مرة للوضوء فیمسح بهما جبهته من قصاص الشعر إلی أطراف الأنف الأعلی”. ودر شرح این عبارت شهید ثانی چنین میفرماید:”بادئاً بالأعلی کما أشعر به ((مِن)) و ((إلی))و إن أحتمل غیره”.
(شرح اللمعة الدمشقیة-ج۱-ص۱۳۵-چاپ مجمع الفکر الإسلامی)
چنانچه عنایت دارید جناب شارح با این که مقصد و مبدأ در عبارت مشخص است همچمان احتمال خلاف تعیین جهت را نیز میدهد و میگوید میتوان برای تعیین مقدار باشد.
بنابراین در برخی اوقات با اینکه مقصد و مبدأ مشخص است باز نمیتوان گفت دالّ بر تعیین جهت است بلکه آنچه که میتوان گفت این است که تعیین جهت از قرائن موجود در کلام استفاده میشود ولا غیر؛ چنانچه در مثال مذکور کلمۀ((سرت)) که دالّ بر سیر و طی مسافت است یک قرینه برای تعیین جهت سفر است.والله العالم.
والله تعالی الهادی.
لذا این آیه از حیث قواعد دستوری خالی از هرگونه اشکال و ایراد میباشد.
قال الله تعالی فی محکم کتابه الحکیم:
((هٰذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ)).(آل عمران/۱۳۸)
نوشته الأقل:
ماهر فرحانی صیمری.
۲۶/رمضان/۱۴۳۷
قمّ مقدّسه